🔹چرندپرند دوم (مکتوب شهری) 🔺کبلایی دخو! تو قدیمها گاهی به درد مردم می خوردی. مشکلی به دوستانت رو میدادی، حل میکردی. این آخرها که سروصدایی از تو نبود میگفتم بلکه تو هم تریاکی شدهای، در گوشۀ اتاق، پای منقل لم دادهای. اما نگو که تو ناقُلایِ حقّه همان… بیشتر »
کلید واژه: "مقالات طنزدهخدا"
] 🔹چرندپرند هفدهم: مکتوب محرمانه «پارمریزاد! ناز جونت پهلوون! اما جون سبیلای مردونت، حالا که خودمونیم ضعیفچزونی کردی. نه مُلّاباشی، نه رحیمشیشهبُر، نه آن دوتا سیّد، اینها هیچکودومشون نه ادعای لوطیگریشون میشد، نه ادعای پهلوونیشون. بیخود اینا رو… بیشتر »