📕مردی برای تمام فصلهای ما
👤نسرین زبردست
🔺
«اولاً من ابداً با عقاید شما یک قدم هم همراه نیستم. ثانیاً امروز سوء ادب به وکلای مجلس، خَرقِ اِجماع امت است. برای این که هرچند موافق شریعت ما و مطابق قوانین هیچ جای دنیا هم نباشد اما امروز بقال های ایران هم می دانندکه وکیل، مقدس است؛ یعنی وقتی آدمیزاد وکیل شد، مثل دوازده امام وچهارده معصوم، پاک و بی گناه است. ثالثاً چطورمی شود آدمیزاد، مسلمان باشد، سید باشد، آخوند باشد، صاحب ریش و کوپال باشد. از همه بدتر به قرآن هم قسم خورده باشد. آن وقت مثلاً…محض حسادت یا حرص یا -نعوذ بالله- محض قولی که به وکیل باشی درانجمن شصت نفری داده باشد، پاش را توی یک کفش بکند که این دونفر، علَمدار آزادی و پنج، شش نفر وکیل بی غرض را از مجلس بتازاند». (4)
مبحث انتقاد از نمایندگان مجلس به همین جا ختم نشد. دهخدا در چرند و پرند بعدی و در قالب نامه ی سمنانی ها و جواب دخو عملکرد منفعلانه ی برخی وکلای مجلس را زیر سؤال برد. سمنانی ها در نامه شان نوشته بودند:
«راستی جناب دخو! مشروطه گفتم، یادم آمد الان درست یک سال آزگار است که ما عمیدالحکما را به وکالت تعیین کرده ایم. دراین مدت هی روزنامه ی مجلس آمد. هی ما بازکردیم، ببینیم وکیل ما چه نطق کرده، دیدیم هیچی. باز هم آمد. باز هم تجسس کردیم، دیدیم هیچی. نه یک دفعه، نه ده دفعه، نه صد دفعه. آخر، چند نفرکه طرفدار عمیدالحکما بودند و از اول هم آنها مردم را وادارکردند که ایشان را ما ها وکیل کنیم (ص۴۳)👇
🔺سر یک چلوکباب شرط بستندکه این هفته نطق خواهد کرد. ازقضا آن هفته هم نطق نکرد. هفته ی دیگر شرط بستند، باز هم نطق نکرد. هفته ی دیگر، باز هم همین طور. آن یک هفته، باز هم همین طور.
چه دردسر بدهم. الان شش ماه تمام است که هی اینها شرط می بندند، هی می بازند. بیچاره ها چه کنند… می ترسم آخر هرچه دارند، سر این کار بگذارند… .
حالا آکبلایی! شما را به خدا اگر درتهران با ایشان آشنایی دارید، بهشان بگویید: محض رضای خدا، برای خاطر این بیچاره ها هم باشد، می شود دوکلمه مهمل هم که شده مثل بعضی ها به قالب زد». (5)
پاسخ دخو:
«عزیز من!…از چانه زدن مُفت چه برمی آید…به قول شاعر علیه الرحمه: زبان سرخ، سر سبز می دهد بر باد.
مگر حاجی علی شال فروش، آقا شیخ حسینعلی، مشهدعباسقُلی نانوا و ارباب جمشید، اینها وکیل نیستند؟ مگر اینها تا حالا یک کلمه حرف زده اند؟ هر وقت اینها که گفتم حرف زدند، من هم شرط می کنم جناب عمید الحکما هم به زبان بیایند.
یکی هم آیا ببینم از حرف زدن دیگران چه فایده ای برده ایدکه این یکی مانده؟ فرضاً او هم حرف زد، یک دفعه -خدای نخواسته- طرفدار قوام درآمد. یک دفعه هواخواه جهانشاه خان شد. یک دفعه ولایت رشت را ایالت کرد. خدا خودش کارها را اصلاح کند…خدا خودش از خزانه ی غیبش یک کمکی بکند. اگز نه از سعی وکوشش بنده چه می شود؟ از حرف زدن ما بنده های ضعیف چه برمی آید؟» (صص۴۴-۴۵)👌
📕مردی برای تمام فصلهای ما
👤نسرین زبردست
📲تهیه کتاب: 09012357069
🆔 @booksnz
اینستاگرام
https://www.instagram.com/books.nasrinzebardast
تلگرام
ایتا